معرفی آخرین کتاب حمیدرضا صدر


کتاب صوتی از قیطریه تا اورنج کانتی نوشته حمیدرضا صدر است که با صدای رضا کیانیان و فاطمه معتمدآریا منتشر شده است. این کتاب آخرین کتاب حمیدرضا صدر پیش از مرگش است که درباره خودش روایت می‌کند.

سید حمیدرضا صدر متولد ۳۰ فروردین ۱۳۳۵ است و در ۲۵ تیر ۱۴۰۰ بعد از درگیری با سرطان درگذشت. او نویسنده، منتقد سینما و تفسیرگر فوتبال بود. حمیدرضا صدر در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران تا مقطع فوق لیسانس درس خواند و بعد از به فرانسه رفت و در رشته‌ برنامه‌ریزی شهری در دانشگاه لیدز دکتری گرفت. بسیاری از مردم حمیدرضا صدر را برای تحلیل‌های فوتبالش می‌شناسند اما او منتقد سینما هم بود. او سال‌ها در روزنامه هفت و شرق مطلب می‌نوشت.

از فعالیت‌های ورزشی او می‌توان به نوشتن در روزنامه‌‌های آن‌سوی نیمکت، گل و برنامه‌ی نود اشاره کرد.

برای دانلود صوتی از قیطریه تا اورنج کانتی ایننجاکلیک کنید.

در بخشی از این کتاب صوتی می‌شنویم

چهارشنبه، ۲۸ شهریور ۱۳۹۷. کردان در بیست کیلومتری کرج. با رفقای قدیمی‌ات. رضا و بهاره و دیگران. رفقایی بسیار جوان‌تر از تو و مهرزاد که بزرگ شدن‌شان را دیده‌ای. عروسی‌های‌شان را، دلتنگی‌های‌شان را، بچه‌دار شدن‌های‌شان را. برای‌شان حکم برادر بزرگ‌تر را داشته‌ای و درعین‌حال رفیقی صمیمی که دوتا پیراهن بیش‌تر پاره کرده. آن‌ها همیشه چنان انرژی‌های خوبی به تو داده‌اند وصف‌ناپذیر. خوش‌اقبال بوده‌ای چنان رفقایی داشته‌ای. امروز در باغچهٔ زیبای‌شان پرسه می‌زنی. باغی لبالب از درخت و درختچه‌های گوناگون پُرشاخ‌وبرگ. انواع کاج، بید فرفری، بید مجنون، ماگنولیا، نوئل، رزماری، سنجد، آلو. آفتاب داغ. ظاهر شدن ابرهای پنبه‌مانندی که گاه‌وبی‌گاه جلوِ خورشید ظاهر می‌شوند. می‌آیند، می‌روند و برمی‌گردند. جابه‌جا کردن صندلی برای فرار از آفتاب تند و پناه بردن به سایه. شیطنت بچه‌ها در استخر. یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت. شلپ‌شلپ کردن. جیغ زدن، صدا کردن. طنین «مامان، من رو ببین… بابا، نگاهم کن…» هیاهوی نشاط‌برانگیزی که به نظر می‌رسد پایانی بر آن نیست. لمیدن برابر آب و تماشا کردن بچه‌ها. پچ‌پچه‌های زنانه و متلک‌های مردانه. سروگوش آب دادن از جمعی به جمع دیگر. گپ زدن با این و با آن. رفتن به آلاچیق و سربه‌سر دختران نوجوان گذاشتن. سر زدن به آشپزخانه و فضولی غذا. بی‌حرکت نشستن روی تاب و آرام جلووعقب رفتن. انداختن استخوان جلوِ سگ نگهبان. ورق زدن کتاب. احساس امنیت در دل جمعی گردآمده در محیطی محصور که می‌دانی همه در دسترس‌اند و جایی نخواهند رفت. جایی که هم می‌توانی در پیلهٔ خودت فروبروی و هم در دل جمع بیایی. هم در گوشه‌ای خود را گم‌وگور کنی و هم با دیگران هم‌ساز شوی.


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *